اصل دهم:

در شریعت اسلام حرام دارای خصوصیات عمومی و شمول همگانی است و امری نیست که بر فرد یا ملت به خصوصی حرام باشند اما برای فرد و ملت دیگری حلال و یا کاری بر غیر عرب حرام و برای عرب حلال باشد، نژاد و رنگ موجب هیچ گونه امتیاز و تفاوتی نخواهد شد و کسی نمیتواند به بهانه این که از طبقه روحانی یا اشراف یا هیأت حاکمه و…. می باشد ادعا نماید چیزی که بر دیگران حرام است برای او حلال و جایز است. حتی هیچ مسلمانی این حق را ندارد چیز های را که برای غیر مسلمان حرام است برای خود حلال کند. خداوند پروردگار همه است و شریعتش همه گیر و برای همه می باشد. آنچه حلال است برای همه حلال و آنچه حرام است نیز برای همه حرام ابدی است. سرقت و دزدی حرام است خواه سارق مسلمان یا غیر مسلمان و یا مال به سرقت رفته مال مسلمان یا غیر مسلمان باشد باید سارق مجازات شود از هر طایفه و در هر مقامی که باشد و این قانونی است که پیغمبر (ص) آنرا اعلام نموده و بدان عمل کرده است و می فرماید:

وایْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ فاطمةَ بِنْتَ محمدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ یَدَها )

( قسم به خدا چنانچه فاطمه دختر محمد دزدی کند دستش را قطع خواهم کرد.)

در زمان حضرت رسول (ص) سرقتی به وقوع پیوست. یک یهودی و یک مسلمان متهم بودند و در حقیقت آن که مسلمان بود سرقت را انجام داده بود ولی قوم و طایفه او توانستند با دلیل تراشی و مدرک سازی تهمت را به یهودی بزنند و آنرا از فامیل مسلمان خود دور سازند تا جایی که پیغمبر(ص) قصد داشت که از آن مسلمان دفاع کند چون عقیده داشت که از این تهمت به دور است در همین حالت وحی نازل شد و مسلمان خائن را معرفی و رسوا نمود و یهودی را تبرئه کرد و حق را در جای خود قرار داد و با عتاب به پیغمبر (ص) فرمود:

إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ ۚ وَلَا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا*وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا*وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا*یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لَا یَرْضَىٰ مِنَ الْقَوْلِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطًا*هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَمَنْ یُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا) سورة نساء آیه ۱۰۵ تا ۱۰۹

( ما این قرآن را به حق به تو نازل کرده ایم تا بر اساس دستورات خدا در بین مردم قضاوت و حکم کنی و نباید از افراد خائن دفاع نمایی و از خدا طلب بخشش و عفو کن و خداوند بخشنده و مهربان است و نباید از کسانی که به خود و مردم خیانت می نماید دفاع کنی به درستی که خداوند افراد خیانتکار و گناه پیشه را دوست ندارد. این خیانت پیشه ها از مردم ترس و شرم دارند ولی از خداوند نمی ترسند در حالیکه خداوند بر تمام نقشه های ظالمانه و مشورت های پیش ساخته آنان آگاه است و بر کلیه اعمال و گفتار آنان مسلط است. ای مسلمانان شما در یک امر دنیایی و در دنیا از ایشان دفاع کردید تا تبرئه شوند اما در قیامت که حاکم مطلق خداست چه کسی می تواند با خدا مجادله کند و از آنان دفاع نماید و چه کسی میتواند در قیامت وکالت ایشان خیانتکاران را عهده دار شود.

قوم یهود که از دین موسی منحرف شده اند معتقدند که ربا گرفتن یک یهودی از یهودی دیگر حرام است اما اگر یک یهودی به یک یهودی دیگر قرض دهد و ربا بگیرد اشکالی ندارد. این مطلب در سفر تثنیه الاشتراع (۳۳-۱۹) چنین آمده است: طلا یا پول یا خوراکی یا هر چیزی ربوی دیگری که به قرض داده میشود اگر آنها را به برادرتان ( یهودی ) قرض دادید از او ربا نگیرید (۲۰) اما از غیر یهودی ربا بگیرید.

قرآن کریم این اخلاق انحرافی قوم یهود را بیان کرده و می فرماید که یهود خیانت را با غیر یهود بلا مانع و حلال می داند:

وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِمًا ۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَیَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ) سورة آل عمران آیه ۷۵

( بعضی از اهل کتاب اگر دیناری به آنها به امانت بدهید در این امات خیانت کرده و آن را به شما پس نمیدهند مگر به زور زیرا میگویند جرم و گناهی در مقابل خوردن اموال عرب برما نیست و این دروغ و افترا را به خدا نسبت می دهند ومی دانند که چنین دستوری از جانب خدا نمی باشد.)

آری آنها در حال این افترا را به خدا نسبت می دادند که در شریعتشان فرقی بین یهود و غیر یهود وجود نداشت و خیانت از جانب کلیه پیغمبران مذموم و حرام شناخته شده است. آنچه مایه تأسف است این است که این احساسات نژاد پرستانه یهود احساساتی است جاهلانه، مذموم و وحشیانه  وشایسته آن نیست که به یک دین آسمانی نسبت داده شود. اخلاق فاضله و درست  اخلاق است که خیر و برکت را برای همه همراه داشته باشد و شر و زیان را از همه دور بدارد. فرق بین ملتهای متدین به ادیان آسمانی و متمدن، با اقوام وحشی و ابتدایی در این است که ما دایرهٔ اخلاق را توسعه می دهیم و آنچه را که مورد پسند و خوب است برای همه می خواهیم ولی آنان فقط در دایره تنگ قبیله ای قرارش میدهند و خیر را تنها برای عشیره و قبیله خود می خواهند والا آنها هم دارای اخلاق خیر خواهی می باشند. مثلاً امانت در نزد آنها تنها وقتی خوب است که افراد قبیله آنرا نسبت به هم رعایت نمایند ولی خارج از دایره عشیره و قبیله امانت مفهومی ندارد و خیانت و غارت اموال دیگران بلا مانع و گاهی ضروری و افتخار آمیز است.مؤلف کتاب (قصة الحضاره) می گوید:

تمام جماعت و اقوام بشری در این عقیده شریک هستند که هر ملتی خود را برتر و دیگران را از خود کمتر می شمارد.هندیان امریکائی خودشان را ملت ممتاز از جانب خدا می دانستند که (( روح العظیم )) مخصوصاً آنها را به وجود آورده تا نمونه کامل بشریت باشند و دیگران سعی کنند در کمالات به آنها برسند. طایفه دیگری از هندوها، خودشان را (( ما مرد هستیم و کسی دیگر مرد نیست)) معرفی می کردند. طایفه دیگر خودشان را (( مرد میان مردان )) می نامیدند. و قبیله (( کاریبو)) می گفتند (( انسان تنها ما هستیم )) نتیجه میگیریم که انسان ابتدایی هیچگاه به فکر این نبوده است که با غیر قبیله خود اخلاقاً طوری رفتار کند که با قبیله خود رفتار می کرد، آشکارا وظیفه  اخلاق را تنها در تقویت و تحکیم عشیره خود و پیروزی آن بر سایر قبایل و عشایر  می دید و پیروزی از اخلاق را تنها در مورد قوم خود لازم می دانست اما نسبت به دیگران مادام که مهمانش نبودند هر کاری از قبیل قتل و غارت و …. که در حقشان انجام میشد از نظر او بلامانع بود .