حــلـال وحــرام در اسـلـامــــــــــــ.

حلال کردن حرام و حرام کردن حلال برابر باشرک است. پس بیا و بدان که چه حلال چه و حرام است.

۶- هر چیزی که مقدمه حرام باشد و انسان را به سوی حرام سوق دهد، حرام می باشد.

اصل ششم:

یکی از قواعد کلی که اسلام وضع نموده است این است که هرگاه چیزی را حرام می کند، تمام چیزهایی را که منجر به وجود آمدن آن حرام می گردد و نیز راههایی را که با آن منتهی می شود حرام و مسدود کرده است. مانند وقتی زنا را حرام کرده است تمام موجبات آن را هم حرام کرده است؛ مثلاً خود نمایی زنان به شیوه جاهلیت، خلوت مردان با زنان بیگانه، اختلاط زنان و مردان بیگانه با هم، نمایان ساختن عورت و بدن و رقص و آواز مستهجن.

بنا بر این علمای اسلام این قاعده را وضع نموده اند:((مقدمه حرام نیز حرام است)).

اصل زیر که اسلام نیز آن را مورد تایید قرار داده است با قاعده فوق وجوه تشابهی دارد: گناهکار، تنها کسی نیست که شخصاً به انجام حرام اقدام کرده است، بلکه هر کسی به هر وسیله ای خواه مادی یا تبلیغاتی آن شخص را یاری داده باشد او هم به اندازه همکاریش گناهکار است؛ مثلاً در مسأله شراب پیغمبر (ص)، شراب خوار، تهیه کننده ای شراب، ساقی و شراب آور، کسی که به دستور او شراب را می آورند و کسی که از پول شراب استفاده می نمایند را جملگی لعنت نموده است. که بعداً در این باره صحبت میشود ویا اینکه در مساله ربا، رباخوار، ربادهنده، نویسنده و شاهد آنرا لعن و نفرین می نماید؛ پس هر چیزی که انسان را به حرام بکشاند حرام است و هر کسی که باهر وسیله ای شخص گناهکاری را یاری کند، در گناه او شریک است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسیب غزوی

۵- حلال به اندازه ای وجود دارد که انسان را از حرام بی نیاز نماید.

اصل پنجم:

یکی از محسنات و مزایای اسلام و دستورات آن در مورد گذشت و سهل گیریش با مردم این است که هرگاه چیز مضری را حرام کرده باشد در مقابل آن چیزی دیگری را که بهتر و مفید تر از آن است حلال نموده که جای آنرا پر می کند و موجب بی نیازی از آن می گردد. ابن قیم رحمه الله علیه این موضوع را به نحو احسن چنین بیان می نماید: خداوند بخت آزمایی با تیر را حرام نموده و در مقابل نماز و دعای استخاره را به منظور انتخاب مصلحت به مسلمانان بخشیده است. ربا را حرام کرده ولی در عوض تجارت پر سود را مباح گردانیده است، قمار در اسلام حرام است اما در مقابل شرط بندی در مسابقات سودمند، مانند اسب و شتر دوانی و تیر اندازی حلال است، پوشیدن لباس ابریشم برای مرد حرام و در عوض انواع لباس های پشمی، کتانی و پنبه ای برایش حلال است؛ زنا و لواط در اسلام حرام می باشند ولی در مقابل ازدواج حلال را به مسلمانان سفارش کرده است؛ روزیهای ناپاک، آلوده و زیان آور حرام ولی روزیهایی پاکیزه و مفید حلال است.اگر با دقت تمام احکام و دستورات اسلام را مورد بررسی قرار دهیم می بینیم هرگاه خداوند با تحریم امر مضری برای انسان تنگنایی به و جود آورده باشد، در مقابل با حلال نمودن چیزی بهتر از آن گشایش بیشتری برای او به وجود آورده است. خداوند متعال نمی خواهد بشر را در گمراهی، مضیقه و ناراحتی قرار دهد، بلکه اراده او همیشه بر خیر و برکت و رحمت و گشایش بر بندگانش می باشد.

خداوند می فرماید:

(یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَیَتُوبَ عَلَیْکُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ*وَاللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا*یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ ۚ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا)سورة نساء آیه های ۲۶ تا ۲۸

(خداوند می خواهد به وسیله احکام و دستوراتی که برای شما فرستاده است راه خیر و صلاح را برای شما روشن سازد وشمارا به راه انبیا وصالحین آنان که پیش از شما بوده اند هدایت نماید و به واسطه عمل به این دستوارت و احکام از گناهان شما گذشت کند، همانا خداوند عالم و درستکار است. خداوند می خواهد پیروی از احکام او را وسیله ای برای تزکیهٔ نفس و پاکی قلب خود قرار دهید تا شما را مورد عفو قرار دهد اما کسانی که به پیروی از فرمان هوای نفس احکام خدا را نادیده میگیرند می خواهند شما آشکارا از راه حق منحرف و گمراه شوید، خداوند میخواهد مشکلات و سختیها را برای شما سهل نماید، و انسان ذاتاً ضعیف و ناتوان خلق شده است.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسیب غزوی

۴-تحریم اشیاء از جانب خدا به خاطر ضرر و زیان و ناپاکی آنهاست.

اصل چهارم:

پروردگار که انسان را آفرید ونعمتهای بی شماری به آنان بخشید حق دارد که هر چه راکه بخواهد بر انها حرام یا حلال نماید همان طور که حق دارد آنان رابه انجام هر نوع دستور وعبادتی ملزم گرداند وکسی هم حق اعتراض وسرپیچی ندارد چون مفهوم پروردگاری او چنین حقی را ایجاب می نماید و معنای بندگی مردم برای خدا چنین تکلیفی را اقتضا می کند.

اما رحمت پروردگار همیشه شامل حال بندگان است چون هر چه را حلال یا حرام کرده به خاطر دلایل و فلسفه هایی است معقول که منفعت و مصلحت خود بیشتر در آن رعایت شده است، بنابر این خداوند تنها انچه پاکیزه و بی زیان است حلال و آنچه را که ناپاک ومضر است حرام کرده است.

درست است که خداوند بعضی چیزهای پاکیزه وبی زیان رابر قوم یهود حرام نمود اما این تحریم، مجازاتی بود در برابر این ظلم که به قانون خدا تجاوز کرده و آن را نادیده می گرفتند. خدا می فرماید:

(وَعَلَى الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ ۖ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ۚ ذَٰلِکَ جَزَیْنَاهُمْ بِبَغْیِهِمْ ۖ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ) سورة انعام آیه ۱۴۶

( وبر یهودیان هر حیوان ناخن داری (حیواناتی که سم یک پارچه دارند) را حرام کردیم، و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم، مگر چربیهایی که بر پشت انها قرار داردند و یا در لابلای امعاء و دو طرف پهلوها ویا آنهایی با استخوان آمیخته اند؛ و این تحریم را به خاطر ظلم و ستمی که می کردند انجام دادیم همانا ما راست می گوییم ).

خداوند تجاوزات یهود را در سورة نساء آیه های ۱۶۱-۱۶۰ چنین بیان می نماید:

(فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا*وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ ۚ )

( به سبب ظلم و تجاوز یهودیان چیزهای پاکیزه را برایشان حرام نمودیم چون آنان در راه خدا موانع زیاد ایجاد می نمودند و ربا خواری را رواج می دادند در حالی که خداوند آنان را از این کاربه شدت منع کرده بود و به عناوین مختلف از قبیل رشوه و خیانت اموال مردم رابه ناحق می خوردند ).

خداوند متعال زمانی، پیغمبر خود را با دین جهانی و جاودانی اسلام مبعوث کرد که جامعه بشری به رشد فکری و بلوغ عقلی خود رسیده بود و لطف و رحمت او ایجاب نمود که آن شدت و سختگیری موقت که به خاطر تنبیه یک قوم متجاوز و سرکش صورت گرفته بود برداشته شود. در تورات هم شریعت و دین محمد چنین توصیف شده است:

(یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ ) سورة اعراف آیه ۱۵۷

( کسانی که به فرستاده خدا و پیامبر امّی ایمان می اوردند تعریف و توصیف او را در تورات و انجیل که به صورت نوشته نزد شان است می یابند، یکی از صفات او این است که آنها را به نیکی دعوت نموده و از بدی برحذر می دارد. نعمت های پاکیزه را برای آنان حلال و ناپاک ها را حرام می نمایند وبارهای سنگین و زنجیرهایی راکه بر آنها بود از دوش و گردنشان بر می دارد).

خداوند متعال در اسلام تحریم نعمتهای پاکیزه را به عنوان کفاره گناه مسلمان قرار نداده است بلکه توبه خالصانه و واقعی است که آثار گناه را نابود من کند آنگونه که آب، گرد و غبار را از روی دست بر می دارد. در اسلام انجام کارهای خیر و خداپسند باعث از بین رفتن گناهان می شود؛ صدقه و بخشش در راه خداگناه را خاموش می سازد؛ آنطور که آب، آتش را خاموش می کند و در مقابل ناراحتی ومصیبت های وارده، مانند ریزش برگ درختان در پاییز، گناه از انسان جدا می شود؛ لذا این قاعده در اسلام معروف است که تحریم امور به خاطر ناپاکی و فساد و مضر بودن آنها است. پس هرچه که ضرر محض باشد حرام است وآنچه نفع خالص باشد حلال است. چیزهایی که زیان شان بیشتر از نفعشان است حرام اند و آنچه نفعش بیشتر است حلال است. این قاعده ای است که قران کریم در مورد شراب و قمار تصریح نموده است.

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ ۖ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ ) سورة بقره آیه ۲۱۹

( از تو در باره شراب و قمار می پرسند، بگو در این دو گناه و زیان بزرگی وجود دارد و برای مردم نفعهایی هم دارند اما گناه و زیان و فساد آنها بیشتر از نفعشان است ).

این جواب به صورت یکی از جوابهای روشن و واضح در آمده که هرگاه پرسیده شود حلالها کدامند؟ جواب داده شود: پاکها: یعنی چیزها و اشیاء پاکیزه و تمیزی که مزاج سلیم و معتدل آنها را می پسندد اما این پسندیدن نه از روی عادت بلکه باید به خاطر پاکیزگی آنها باشد.

و خداوند می فرماید:

(یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ ۖ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ ۙ ) سورة مائده آیه ۴

( او تو می پرسند چه چیزهای برای آنان حلال شده است در جواب بگو هر چه پاکیزه است برای شما حلال است).

لازم نیست هر مسلمانی جزئیات ضرر و زیان وناپاکی را که خداوند چیزی را به خاطر آنها حرام کرده است بداند. ممکن است کسی فلسفه تحریم چیزی را درک کند که دیگری از درک آن عاجز باشد؛حتی ممکن است علت تحریم امری در یک عصر و دوره ای کشف نشود و در آینده روشن گردد؛ وظیفه مسلمان این است که در برابر امر ونهی الهی سر تسلیم فرود آورد و با دل و جان از دستورات آن اطاعت نماید.

می دانید که خداوند، گوشت خوک را حرام نموده است و قبلا مسلمانان علت تحریم و نیز جز مطبوع بودن آن را نمی دانستند. اما با گذشت زمان، علم کشف کرد که گوشت خوک دارای کرمها و میکروبهایی مضر و کشنده است. اگر علم هم به آن دست نمی یافت و این میکروبها را هم کشف نمی کرد باز مسلمانان بر عقیده خود ثابت و راسخ بودند که گوشت خوک حرام و نجس است.

نمونه آن حدیث حضرت رسول (ص) است:

(إِتَّقُوا مَلاعِنَ الثَّلاثِ أَلْبرازُ فی المْوَارِدِ، وَقارِعَةُ الطَرِیْقِ، وَاٌلظَّلِ)

( از سه کاری که باعث نفرین و لعنت خدا و مردم است پرهیز کنید:‌ انجام قضای حاجت در جوار چشمه ها وجوی ها که مردم برای استفاده از آب آنها رفت و آمد زیاد دارند در وسط جاده ها وجوی ها که محل عبور و مرور هستند ودر زیر سایه های که مردم برای رفع گرما به آنجا پناه می برند).

در چند قرن اول هیچ کس به جز اینکه قضای حاجت در این سه مورد را خلاف ادب و طبع سالم می دانستند علت دیگری برای تحریم آنها سراغ نداشتند اما با پیشرفت علم معلوم گردید که قضای حاجت در این سه مکان خطرناک ترین راه از بین بردن بهداشت و سلامت عمومی به شمار می رود و اولین کانون انتشار مرضهای مسری خطرناک از قبیل انگلستوم و … می باشد.

هر اندازه نور علم روشن تر و دایره کشفیات وسیعتر گردد مزایای اسلام در مورد حلال و حرام و کلیه  قوانین آن روشن تر می گردد. باید هم همین طور باشد چون اسلام قانون خدای عالم و حکیم است که نسبت به بندگانش با مهر و محبت می باشد و می فرماید:

(وَاللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ) سورة بقره آیه ۲۲۰

( خداوند فاسدین را از مصلحین باز می شناسد و اگر می خواست برشما سخت می گرفت و شما را به انجام کارهای شاق ملزم می کرد همانا خداوند مسلط و توانا و درست کار است).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حسیب غزوی

۳.حرام کردن حلال و حلال کردن حرام با شرک برابر است.

اصل سوم:

هر چند دین اسلام کسانی را که اقدام به حلال یا حرام کردن مسایل می نمایند هر دو را توبیخ و تهدید می کند اما تحریم کننده را بیشتر وشدید تر مورد حمله ومذمت قرار می دهد .
زیرا این عمل از یک طرف باعث سختگیری و در محظور قرار دادن انسان می گردد و دایره ای را که خداوند از روی محبت برای بشر وسعت بخشیده بدون دلیل تنگ می نماید و از طرف دیگر با تمایلات سختگیرانه بعضی از اشخاص متدین قشری که نعمتهای خدا را بر خود منع می کنند ساز گار می باشد. پیغمبر اسلام با این تمایل سختگیری و منع لذایذ بکلی مخالفت و مبارزه کرده است و این گونه اشخاص را مذمت نموده و آنان را به بدبختی  وهلاکت وعده داده است و می فرماید.
(ألاهَلَکَ المُتَنَطَّعونَ، اُلاهَلَکَ اَلمُتَنَطَّعُونَ، أَلاهَلَکَ المُتَنَطَّعونَ)
( بدانید کسانی که در دین سختگیری بوجود می آوردند و از نعمت الهی دوری می کنند بدبخت گشته و به هلاکت رسیده اند. پیغمبر (ص) سه بار این تهدید را تکرار نمود).
حضرت رسول الله (ص) در تعریف رسالتش می فرماید:
(بُعِثْتُ بالْحَنِیْفِیَّةِ السَّمْحَةِ)
(مبعوث شده ام با دینی که از شرک به دور و دارای گذشت و عفو است.)
براستی  دین اسلام از جنبه عقیدتی، دینی است از شرک به دور و انسان را به یکتاپرستی دعوت می نماید و از لحاظ قانون عملی و اجتماعی سهل گیر و باگشت است و از خصوصیات دین اسلام مبارزه با شرک و مخالفت با تحریم وتحلیل است .
پیغمبر (ص) در حدیث قدسی که از خداوند متعال روایت نموده است به این دو امر اشاره کرده و می گوید که خداوند فرموده :
(وَإِنِّی خَلَقْتُ عِبَادِی حُنَفَاءَ کُلَّهُمْ , وَإِنَّهُمْ أَتَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ فَاجْتَالَتْهُمْ عَنْ دِینِهِمْ , وَحَرَّمَتْ عَلَیْهِمْ مَا أَحْلَلْتُ لَهُمْ , وَأَمَرَتْهُمْ أَنْ یُشْرِکُوا بِی مَا لَمْ أُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا)
( بندگان خود را فطرتاً پاک وبه دور از شرک خلق کرده ام ولی با نادیده گرفتن فطرت اصلی و دستورات خدا و با پیروی از هوای نفس، شیاطین جن و انس، آنان را از دین بر میگردانند و آنچه را که برای آنان حلال کرده ام حرام می کنند وبه آنها دستور می دهند تا چیزهایی را برای من شریک قرار دهند که هیچ دلیل و برهانی بر حقانیت آنان نفرستاده ام).
 حرام کردن حلال برابر با شرک است و به خاطر این است که قرآن به شدت مشرکین عرب را نکوهش می کند که چرا بتها ضعیف و بی قدرت را پرستش می کنند و نعمت های پاک خدادادی را از قبیل محصولات زراعی و حیوانی بر خلاف امر خدا بر خود حرام می نمایند. اعراب جاهلی حیوانهایی به نامهای بحیرة، سائبه،‌ صیلة و حام رابر خود تحریم می کردند.
بحیرة: در زمان جاهلیت هرگاه شتری پنج بار میزایید و پنجمین بچه اش نر میبود گوشش را می شکافتند و آن را سهم خدایان خود قرار می دادند و آزادش می کردند؛ طوری که هیچ کس حق نداشت بر آن سوار شود، یا برای حمل ونقل از آن استفاده نماید، یا آنرا سر ببرد و یا از هیچ علفزار و چشمه ای منع کند. چنین شتری را بحیرة می گفتند، یعنی: گوش شکافته.
سا‌ئبه: به معنای رها و آزاد شده است. عربهای جاهلی وقتی از سفر مهمی بر می گشتند یا از مرضی بهبودی حاصل می کردند ویا نظایر اینها، شتر ماده شان را به منظور تقرب به خدایان آزاد می ساختند و مانند بحیره کسی حق استفاده  از آن یا مزاحمت برای آن را نداشت و آن را سائبه می نامیدند.
وصیلة: اعراب عادت داشتند هرگاه گوسفندی بچه ماده ای می زایید می گفتند این مال ماست و اگر نر می بود آنرا به خدایان ساختگی خود اختصاص می دادند و اگر دوقلوی نر و ماده میبود میگفتند این ماده به برادرش پیوسته و متصل شده و از کشتن و آزار دوقلوی نر بخاطر خدایان امتناع می کردند و آنرا ((وصیله)) می نامیدند.
حامی: حیوان فحل هرگاه به سنی میرسید که نوه اش آبستن می گردید آن را از هرگونه اذیت، آزار واستفاده ای آزاد می ساختند و آن را حامی می نامیدند.
 اما قرآنکریم این تحریم را نکوهش نموده و عذر ایشان را که به تقلید از پدرانشان به این  گمراهی دچار شده اند قبول نکرده است.
(مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِیلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَٰکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۖ وَأَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ.وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ) سورة مائده آیه ۱۰۳ و ۱۰
(خداوند هیچگونه بحیره، سائبه،‌ وصیله و حامی را حرام نکرده اما کافران بر خدا دروغ می بندند و بیشتر آنان نمی فهمند وقتی به آنان گفته می شود به سوی دستورات خدا و به سوی پیغمبر برگردید، در جواب می گویند: به آنچه پدران ما قبول داشتند و برای ما به جا گذاشته اند اکتفا می کنیم و از دستور دیگری پیروی نمی کنیم. آیا اگر پدرانشان هیچ چیزی را در باره حلال و حرام ندانسته و راه صحیح و مصلحت را درک نکرده باشند باز هم از آنان پیروی می نمایند.)
در سورة انعام خداوند بالحن تمسخر و اهانت آمیز در مورد تحریم کردن قسمتی از این چهار حیوان (شتر، گاو،‌ گوسفند و بز) مشرکین را مورد اعتراض قرار می دهد و می فرماید:
(ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ ۖ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ ۗ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَیَیْنِ ۖ نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ ۗ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَیَیْنِ ۖ ) سورة انعام آیه های ۱۴۳ و ۱۴۴
( هشت عدد از حیوانات را برای شما آفرید از گوسفند دو تا و از بز دوتا بگو آیا خداوند نرهای انها را حرام کرده یاماده ها را یا جنینهایی که ماده ها به آنها آبستن میباشند اگر راست میگویید وعلم دارید به من خبر دهید. و از شتر دو تا و از گاو دو تا برای شما آفرید بگو کدام یک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها را یا ماده ها را؟ ویا جنین هایی که ماده ها به آنها آبستن می باشند؟)
در سورة اعراف در یک مباحثه دیگر،‌ خداوند کسانی را که نعمتهای او را بر خود حرام می نمایند مورد نکوهش قرار می دهد وقانونی کلی برای چیزهایی که حرام دائمی هستند بیان می کند و می فرماید:
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ؟...
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ )

سورة اعراف آیه ۳۲ و ۳۳
( بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو خداوند تنها عملهای زشت را چه آشکار باشند چه پنهان حرام کرده است و همچنین گناه و ستم به ناحق و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده شریک او قرار دهید و مطلبی را به خدا نسبت دهید که آنرا نمی دانید.)
آوردن این مباحثات در سوره های مکی که هدف اساسی آنها اثبات عقیده و توحیدی و ایمان به قیامت است نشان دهنده این است که موضوع تحلیل و تحریم از جزئیات وفروع دین نیست بلکه از اصول و کلیات آن مثلاً توحید می باشد.
در مدینه در بین مسلمانان عده ای پیدا شدند که به سختگیری و تحریم نعمتهای الهی بر خود متمایل بودند اما خداوند متعال این آیات روشن و قاطع را نازل نمود تا به فرمان الهی گردن نهند و به مقررات خدا تجاوز ننمایند و به راه راست اسلام برگردند.


(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ. وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ) سورة مائده آیه ۸۷ و ۸۸

( ای کسانی که به خدا و پیغمبر ایمان دارید نعمتهای پاکیزه را که خداوند متعال به خاطر استفاده شما حلال نموده حرام نکنید و به مقررات دین تجاوز نکنید؛ بی گمان خداوند کسانی را که به مقررات دین تجاوز می کنند و نعمت های حلال را حرام من نمایند دوست ندارد. از لذایذ و نعمتهایی که خداوند آنها را نصیب شما کرده و پاکیزه وحلال است استفاده کنید و از پروردگاری که به او ایمان دارید بترسید ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسیب غزوی

۲- حلال وحرام نمودن اشیاء تنها حق خدا است.

اصل دوم:

همانا اسلام قدرتی را که موجب حلال وحرام کردن اشیاء می باشد محدود ساخته و آن را از اختیار مخلوقات  در هر مقام  دینی ویا دنیوی  که باشند خارج نموده وجزو حق خاص پروردگار قرار داده است.
هیچ کشیش و راهبی شیخ، و ملایی، ملک و پادشاه و مجلس و هیأت حاکمه ای حق ندارد امری را به صورت دایمی بر مردم حرام نماید وکسی که دست به چنین عملی زند از محدوده وظایف خود خارج شده
و به حق پروردگار در امر قانون گذاری برای مردم تجاوز کرده است؛ حتی کسانی هم که به این کار راضی باشند و از این عمل تجاوز کارانه پیروی نمایند در حقیقت آنان را شریک خدا قرار داده اند.
(أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ) سورة شوری آیه ۲۱
(قرآن به شدت یهود و نصاری را مورد توبیخ م سرزنش قرار می دهد که چرا حق حلال و حرام کردن را برای کشیشها و روحانیون خود قایل شده اند.)

(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ) سورة توبه آیه ۳۱
(آنها (یهود و نصارا) علما و راهبان (تارکان دنیا) را به عنوان معبودی در برابر خدا قرار دادند وهمچنین عیسی فرزند مریم را؛ در حالی که جز به عبادت معبود واحدی که هیچ معبودی جز او سزاوار پرستش نیست دستور نداشتند، پاک و منزه است خداوند، از آنچه شریک برای او قرار می دهند)
عدی پسر حاتم که از مسیحیت به دین اسلام گرویده بود چون این آیه را از پیغمبر (ص) شنید به ایشان عرض کرد که قوم نصاری علمای دین خود را پرستش نمی کنند.
پیغمبر (ص) جواب داد درست است که برای آنها عبادت نمی کردند ولی این علما، حلال را برایشان حرام و حرام را برایشان حلال می کردند ومردم در این کار از آنها پیروی و تبعیت می کردند و این پیروی از آنها عبادت می باشد.
از پیغمبر(ص) راجع به تفسیر آیه فوق روایت شده است.
(أَمّا أَنَّهُم لَم یَکُونوا یَعبدُنَهُم، ولٰکِنَّهُمْ کانُوا اذا أحَلَّوا لَهُمٌ، شیئاً، إِستَحلُّوهُ و إِذا حَرَّمُوا عَلَیهِمْ شَیْئَاً حَرَّمُوهُ)
(اما یهود و نصاری، علما و روحانیون را پرستش نمی کردند ولی هر وقت که علمای مزبور چیزی را برای آنان حلال می نمودند اطاعت می کردند و حلالش می دانستند و هرگاه چیزی را حرام می کردند به پیروی از آنها حرامش می نمودند)
نصاری هنوز بر این عقیده اند که عیسی به هنگام عروج به آسمان، به شاگردانش اجازه داد به دلخواه خود، امور رابر مردم حلال وحرام نمایند. در انجیل متی ۱۸:۱۸ چنین آمده است (( من به شما میگویم، هر امری که شما در زمین بر آن مواظبت داشته باشید، در آسمان هم از آن مواظبت میشود و هر امری که شما در زمین، حلالش نمایید در آسمان نیز حلال می باشد)). اما خداوند آن دسته از مشرکانی را که به خلاف دستور خدا چیزی را حلال یا حرام می کنند تهدید نموده و می فرماید :

(قُلْ أَرَأَیْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ ۖ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ) سورة یونس آیه ۵۹
( ای محمد به این مشرکین بگو، آیا میدانید از نعمت و روزی حلالی که خداوند برای شما فرستاده است تا از آنها استفاده کنید، قسمتی را [ به خاطر بتها ] حرام و قسمت دیگری را حلال می کنید. بگو آیا خدا چنین اجازه ای را برای شما داده است؟ یا دروغ و افترا به او نسبت می دهید).
(وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ) سورة نحل آیه ۱۱۶
( بدون دلیل و تنها به خاطر اینکه زبانتان به دروغ عادت کرده، نگویید؛ این حلال است و این حرام. تابا این کار دروغ  و افتراء به خدا نسبت دهید. مسلماً کسانی که دروغ و افترا به خدا نسبت دهند هرگز پیروز و رستگار نخواهند شد).
از این آیات و احادیث روشن و صریح، علمای اسلام به یقین فهمیده اند که تنها خداوند مالک و صاحب حق و تحریم و تحلیل (حرام و حلال کردن امور) می باشد و فقط او است که در قرآن یا بر زبان پیغمبر اش حق را ابلاغ می نماید و وظیفه و نقش علمای اسلام تنها بیان و توضیح آنچه که از جانب خدا حلال یا حرام شده است، می باشد.
(وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ) سورة انعام آیه ۱۱۹
( هر چیزی را که از جانب خدا بر شما حرام شده برای شما معلوم و روشن نموده است)
علمای اسلام به خوبی می دانستند وظیفه ایشان قانون گذاری در امر حلال و حرام برای مسلمین نیست وبا وجود دارا بودن مقام اجتهاد و رهبری در دین از فتوا دادن پرهیز می کردند و هر یک فتوا را به مجتهد دیگری حواله می کردند چون ترس داشتند در بیان حلال و حرام مسأله دچار اشتباه شوند.
امام شافعی در کتاب مهم خود ((الأم)) از قاضی ابو یوسف رفیق و شاگرد ابو حنیفه نقل می کند که ابو یوسف گفته است: بعضی از پیشوایان دین را می دیدم که میل نداشتند فتوا دهند و بگوید این حلال است و این حرام و تنها در مورد آن چیزهایی که در قرآن روشن هستند و احتیاج به تفسیر ندارند فتوا می دادند. ابن سائب از ربیع بن خثیم که از بزرگترین تابعین است نقل می کند که ربیع می گفت:(( انسان نباید بگوید این چیز حلال یا خدا به آن راضی است در حالی که خدا در رد او بفرماید من این را حلال نکرده ام وبه آن راضی نیستم. همچنانکه نباید که بگوید این امر حرام است ولی خداوند در جوابش بفرماید آنرا حرام ننموده ام)).
بعضی از علما ابراهیم نخعی که از علمای بسیار بزرگ تابعین در کوفه بود نقل میکنند که ابراهیم در باره علمای همزمان و هم طرازش چنین تعریف میکرد:
هر گاه به امری فتوا می دادند و یا از آنها نهی میکردند می گفتند: این مکروه است ویا اشکالی ندارد اما این که بگویم این حلال است یا حرام، معاذالله این قولی است بس بزرگ!! این روایت ابو یوسف از سلف صالح بود که شافعی آن را نقل کرده و آن را مورد تأیید قرار داده است.
هم چنان که ابن مفلح از ابن تیمیه نقل میکند که علمای سلف، تنها به چیزهایی حرام میگفتند که به حرام بودن آنها یقین داشتند.
هرگاه از امام احمد هم سوالی میشد در جواب یا میگفت: مکروهش میدانم ویا میگفت برایم جالب نیست و یا دوستش ندارم و یا پسندش نمی کنم.
نظیر این جوابها از امام مالک و امام ابو حنیفه وسایر پیشوایان اسلام - که خدا آنان را بیامرزد- نیز نقل شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حسیب غزوی